متن هاي عاشقانه

ساخت وبلاگ

امکانات وب

تبليغاتX

-->-->-->

-->-->-->
عشق تو

شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بود امّا

شوخی بود !

حالا .... . . تو بی تقصیری ! خدای تو هم بی تقصیر است !

من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . ! تمام این تنهایی

تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است .....

این روزها زیادی ساکت شده ام ،

نمی دانم چرا حرفهایم، به جای گلو

از چشمهایم بیرون...........می آیند............!

دلگیر میشوم وقتی فکر میکنم که عاشقانه هایی که برایت مینویسم
مثلِ چای هایی هستند که خورده نمیشوند!
یخ میکنند و باید دور ریخت!



دستم نمک نداشت هی میشکستیش
دلم چی ؟؟؟؟
بهونت واسه شکوندنای پشت سرهمت چی بود ؟




اینکه گاهی سیگار می گیرد در دست
یعنی هنوز هم
نشانی از تو
در خاطرش هست!




تا حالا شده عاشق بشی ولی دلت نخواد بدونه؟؟؟؟

تا حالا شده تمام شب گریه کنی بدون اینکه بدونی چرا

دلت بخواد تا صبح بیدار بمونی ولی بدونی به جایی نمی رسی

تا حالا شده رفتنشو تماشا کنی ولی نخوای بره

بعد آروم تو دلت بگی دوست دارم اما نخوای بدونه

تا حالا شده....




برو اگه میخوای بری ،
دلت نسوزه واسه من !!
اینجوری که کلافه ای
بد تره خب ، دل رو بکن !!
بکن دل و از این همه خاطره های روی آب
فک کن ندیدی ما همو حتی یه بارم توی خواب
راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من !!
اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دل بکن ..
من که نمی میرم ،اگه بخوای تو از اینجا بری
چون میدونستم که تو از اول راه مســـافری !!
شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی
سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری
غصه ی راهمو نخور ، شاید همینجا بمونم
شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم




نمـــی دانـم چــــرا ؟!
ایـن روزهــــا
در جـــواب هـــركــــه از حـــالم مـــی پرســــد
تـــا مــــی گویــــم ... " خوبــــــــم "
چشمـــــانم
خیس مــــی شـــــود ... !




صندلی خالی ...
لیوانهای پر از شراب گلهای تازه ...

سیگارهای نیمه ...
تو رفته ای یا هنوز نیامده ای ؟!!!




گاهی
..
زندگی یعنی

دوست داشتن تو

بی هیچ امیدی !!!




...در انتهای جاده
چشم در راه منتظر ماندم
تا
چشم هایم تمام شد!!
تو این بار آغازم کن




می ترسم
می ترسم که بازی تمام شود!
-لحظه ی دیدار-
دستانم را پنهان می کنم
مبادا بفهمی
همه چیزم را باخته ام!




با من حرف نمی زنی؟باشد
پاسخ پرسشم نمی دهی؟باشد
می نویسم روی کاغذ.اما جوابم را بده
"دوستم داری"؟
تو هم تکرار کن روی کاغذ که :"دوستم داری؟!"




...دیگر نمی خواهم ببینمت!
"عکس خیالی تو" کافی ست در قاب دلم...

دوست داشتنش را بیشتر باور دارم
وقتی "دستانش"را لمس نمی کنم




نازنینم!
تو سنگی!
و من یک تکه شیشه!
"سنگ بودن تو" شاید که شوخی باشد
"ولی شکستن من"
جدی است!




از "تو" بدم می آید!
ببخشید!
از واژه ی "تو"
چه می شد اگر همه شعر های "من"
با "تو "آغاز نمی شد؟!




می خواهم گریه کنم!
وقتی که زبانت می گیرد
و مرا- لحظه ای- "شما" خطاب می کنی
"من"فاصله "شما"را با "تو"
چگونه باید پر کنم؟




خنده ام می گیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
می گویی:دلم برایت تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای
یا معنی واژه هایت را خوب نمی دانی...
دلتنگی ارزانی خودت من دگر دلم را به خداسپرده ام

iranjok...
ما را در سایت iranjok دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iranjok iranjok بازدید : 262 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1390 ساعت: 13:09